پارسا عسل طلاهاپارسا عسل طلاها، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 30 روز سن داره

خاطرات جنینی و کودکیت

چشم به راه عزیزان و خبرهای خوش از مسافرهای درراه

پسر قشنگم امروز آقاجون و مامان مهین با قطار به سمت تهران حرکت کردند تا پس فردا به سمت مالزی به همراه عمو جان و خانواده شان حرکت کنند. امیدوارم اینجا بهشون خیلی خوش بگذره و براشون خاطره های خوبی به همراه داشته باشه. ضمنا چشم انتظار خاله سارا و دایی علی و خانوادشون هم هستیم که حدودا یک ماه دیگه و همزمان با سال نو ایرانی برای دیدن ما به مالزی میان .  دو تا خبر خوش هم از دو مسافر درراه دیگه برات دارم که دو تا همبازی جدید داری پیدا میکنی که یکیشون احتمالا در خرداد که تو متولد شدی متولد خواهد شد و اون یکی دیگه هم دو ماه بعد یعنی مرداد متولد خواهد شد که یکیشون میشه فرزند خاله ات و اون یکی هم میشه فرزند پسر خاله مادریت . امیدوارم قدم هر د...
15 بهمن 1392

بازی با چیزهای خطرناک و عاقبت آن!!!

نازنینم دیشب وقتی روی تخت دراز کشیده بودم تا تو بیای و بخوابی ولی همش فرار میکردی و میرفتی پیش بابایی که توی آشپزخونه مشغول درست کردن آب و میوه و غذا بود، که یکباره صدای جیغت در آمد و من دویدم و دیدم داری به شدت گریه میکنی و فندک گاز هم افتاده از دستت روی زمین اول فکر کردم فندک افتاده روی پات و وقتی داشت پاهات رو ماچ میکردم دیدم هی داری دستهات رو بهم نشون میدی و فهمیدم دستهات یک کاری شده . وقتی دست زدم به دستهات فهمیدم که دستهات داغه و بالاخره بعد از بررسی ها فهمیدیم که فندک کنار گاز بوده و داغ شده و تو هم به هوای بازی اون رو برداشتی و دستت سوخته . عزیزم حدود 3-4 ساعتی درگیرت بودیم و هر چی میبردیمت حموم و دستت رو زیر آب میگرفتیم و یخ میاوردی...
5 بهمن 1392
1